Sanaz Haeri ساناز حائری - نقاشان ایرانی

یادداشت مجله تجربه در مورد نقاشیهای ساناز حائری در نمایشگاه آغاز

گذر از آب های خشک

 

سانازحائری در در نمایشگاه آغاز نشان داد که هنرش درونی و تاریک است..

 

مهم است که بدانیم چگونه موضوعی ذهنی رابطه ایی را با دنیای خارج سیستم تحلیلی و شهودی یک هنرمند برقرار میکند. یا بهتر است بگوییم چگونه یک نقاش میتواند آنچه که در تخیل احساس میکند و میبیند را تبدیل به ابژه ایی زیبا کند. آیا این پرسش مقوله ایی جدید را در بررسی یک اثر هنری تعریف خواهد کرد. پاسخ مثبت است. هرچقدر که بتوانیم با روشی مشخص و با ابزاری معین به سراغ یک اثر هنر برویم، آن اثر درهای خود را آسان تر برروی خوانشگر باز خواهد کرد. پس تعریف و بررسی تناسب بین فضای ذهنی و عینی از جمله مهمترین فاکتورهای بررسی است: از کجا اغاز شده و به کجا رسیده است؟ و چه تغییراتی را بین راه طی کرده؟ اگر یک تحلیل گر بتواند با روش های مختلف به این دو پرسش پاسخ درستی دهد خواهد توانست به تحلیل خود اطمینان داشته باشد. این روش ها در نهایت به نتایجی خواهند رسید. چه با روشی تاریخنگارانه، چه از دیدگاه روانکاوانه فرویدی، چه از دیدگاه جامعه شناختی و چه از دیدگاه خوانش های بینامتنی و ده ها روش دیگر.

 یکی از بهترین مصادیق اینگونه تحلیل های بسیط میتواند تحلیل درخشان فروید در زمینه هنر لئوناردو داوینچی باشد.فروید نشان میدهد که چگونه و چرا هنرمندی مانند لئوناردو از هنر نقاشی به سمت آناتومی و سپس به سوی مکانیک میرود. روندی خطرناک که درنهایت باعث شد تا بسیاری از آثار این هنرمند برجسته رنسانس هرگز به پایان نرسد.

برخلاف عقاید معمول درباره تحلیل آثار هنری، تحلیلگر قصد آنرا ندارد تا با فشارهای موضعی، نقطه ضعفی را از یک اثر و سپس از خالق آن بیرون بکشد. همانگونه که فروید نیز چنین قصدی را در مواجه با لئوناردو نداشت. اثر هنری قابل نقد و بررسی اثری است ارزشمند برای ناقد آن. همانطور که میدانیم فروید هیچگاه به نقد آثار هنرمندان سوررئالیست نپرداخت چون آنان را جدی نمیگرفت و این خود باعث نوعی دلخوری آندره برتون شده بود. فروید معتقد بود که سوررئالیسم برخلاف نظر واعظان آن نتوانسته با تئوری تحلیل خواب او ارتباطی منطقی برقرار کند و ماجرا درنهایت به نوعی رادیکالیسم تصویر ختم شده است.

اگر بپذیریم که براساس یک حکم کلی و دوقطبی هنرمندان به دو گروه درونگرا و برونگرا تقسیم میشوند.( حکمی که از آن گریزی نیست) باید بپذیریم که زمینه و بستر این درون یا برون گرایی بخشی بر اساس مصالحی است که شخصیت هنرمند آنان را فراهم آورده و بخشی نیز مصالحی است که زمان و جامعه در اختیار او قرار داده اند یا به او تحمیل کرده اند. این تحمیل را باید در دیدگاه اسیب شناسانه مورد بررسی قرار داد.

 هنرمندان و نویسندگان درونگرا از جمله انسان هایی هستند که پس از آسیب دیدگی انسانی و عام که مربوط به شخص خاصی نیز نمی شود و همگان درگیراش هستیم، از این ” تروما” بهترین بهربرداری را کرده و درد، وحشت، لذت،ویرانی،تاریکی، مالیخولیا و سایر عناصر ذهنی و روانی را در مسیر زیبا ساختن و پدید آوردن یک نقاشی زیبا و… به کار میبندند. آنان در خواب و بیداری رویاها و کابوس های خود را بی وقفه دنبال میکنند و گاه به آرزوهای خود و انسان نیز میپردازند.

ساناز حائری نقاش جوان ایرانی نمونه خوبی در این زمینه است. آثار حائری در برخی موارد نزدیکی های زیادی به درون گرایی نقاشانه دارد. وی در تابلویی به نام “آغاز نزدیک است” که در نمایشگاهی گروهی در مادرید میهمان مخاطبان اسپانیایی شده به همین ابعداد روانشناختی نظر دارد. چه خود بداند و چه نه، هنر وی درونی و تاریک است. اگرچه به مانند برخی هنرمندان رمانتیک نقطه ایی را در یک سوم بالایی تابلو جهت امید به آینده روشن، شفاف و لطیف و یا نوعی بازگشت به زمان ” آغازین” خلق میکند اما بخش پایینی اثر که دو سوم تابلو را به خود اختصاص داد بازنمایی بقایایی انسانی است که در رنگ هایی تیره و کدر غرق شده است. کار حائری درست معکوس نقاشی مشهور کاسپار داوید فردریش آلمانی است که یکسوم پایینی تابلو را تیره و بقیه را در روشنایی قرار داده است.باید توجه داشت که درونگرایی تصویری یکسان از هنرمند را در اختیار تحلیلگر قرار نمیدهد. اما مشابهت ها  میتواند چراغ راهنمایی باشد جهت تحلیل صحیح اثر. محیط شفاف و روشن بخش فوقانی تابلو آنچنان مشخص کننده رویدادی خاص نیست. ابهام این بخش به مراتب بیشتر از بخش تحتانی است که با نوعی تخریب و انهدام ابژه های ترکیب بندب شده است. نوع رنگبندی و نحوه اجرا نیز در این میان کمک فراوانی را برای ابراز و بیان “توهم” فوقانی اثر کرده است. سنگ هایی اساطیری و کهن شاید بازمانده از آیینی بدوی که مدت هاست از میان رفته است. تنها نکته ایی که هنوز متوجه ان نمیشوم نحوه نوشتن 

.نام تابلو در قسمت چپ اثر است که تا حدودی به بافت نقاشی لطمه زده است

علیرضا امیرحاجبی –  مجله تجربه شماره 18